طنز های اسفند ماه 90
 
خفن ترین های روز
jok-kade.lxb.ir
 
 

دوستان هر چی گشتم جوک جدید پیدا نکردم واسه تنوع هم بازم می خوام مطلب طنز بزارم لذت ببرید!!

جوج تری

1)طلب بخشش به سبک بچه زرنگ ها

کودکی به مامانش گفت، من واسه تولدم دوچرخه می خوام. بابی پسر خیلی شری بود. همیشه اذیت می کرد. مامانش بهش گفت: آیا حقته که این دوچرخه رو برات بگیریم واسه تولدت؟ اصغر گفت: آره.

مامانش بهش گفت، برو تو اتاق خودت و یه نامه برای خدا بنویس و ازش بخواه به خاطر کارای خوبی که انجام دادی بهت یه دوچرخه بده.

نامه شماره یک
سلام خدای عزیز
اسم من اصغر هست. من یک پسر خیلی خوبی بودم و حالا ازت می خوام که یه دوچرخه بهم بدی.
دوستدار تو
اشغر

اصغر کمی فکر کرد و دید که این نامه چون دروغه، کارساز نیست و دوچرخه ای گیرش نمیاد. برای همین نامه رو پاره کرد.
best weblog  jojh3.persianblog.ir
نامه شماره دو
سلام خدا
اسم من اصغر و من همیشه سعی کردم که پسر خوبی باشم. لطفاً واسه تولدم یه دوچرخه بهم بده.
اسغر

اما اصغر یه کمی فکر کرد و دید که این نامه هم جواب نمی ده واسه همین پاره اش کرد.

نامه شماره سه
سلام خدا
اسم من اصغر هست. درسته که من بچه خوبی نبودم ولی اگه واسه تولدم یه دوچرخه بهم بدی قول می دم که بچه خوبی باشم.
اسکر

اصغر کمی فکر کرد و با خودش گفت که شاید این نامه هم جواب نده. واسه همین پاره اش کرد. تو فکر فرو رفت. رفت به مامانش گفت که می خوام برم کلیسا. مامانش دید که کلکش کار ساز بوده، بهش گفت خوب برو ولی قبل از شام خونه باش.
اصغر رفت کلیسا. یه کمی نشست وقتی دید هیچ کسی اونجا نیست، پرید و مجسمه مریم مقدس رو دزدید و از کلیسا فرار کرد.
بعدش مستقیم رفت تو اتاقش و نامه جدیدش رو نوشت.

نامه شماره چهار
سلام خدا
مامانت پیش منه! اگه می خواهیش واسه تولدم یه دوچرخه بهم بده.
اصغر!

best weblog  jojh3.persianblog.ir

 

2)با شنیدن نام شغل هرکس چه می گوییم،طنز جالب

کارمند بانک: می تونی یه وام واسه ما جور کنی؟

مهندس کامپیوتر: من کامپیوترم ویروسی شده می تونی ویندوزم رو عوض کنی؟

پزشک عمومی: می تونی برای چهارشنبه که بچه ام نرفته مدرسه یه گواهی بنویسی؟

دندونپزشک: بیا این دندون عقل من رو نگاه کن ببین سیاه شده باید بکشمش یا پرش کنم؟

تعمیرکار ماشین: این ماشین من نمی دونم چرا هی صدای اضافی می ده، می تونی بیای یه نیگا بهش بندازی؟!

بازیگر: واسه کسایی که میخوان بازیگر بشن چه نصیحتی دارید؟

مدیر یه جایی: می شه واسه این بهرام ما یه کار جور کنی؟

موبایل فروش: آقا این گوشی ۳۳۱۰ مارو می شه با یهN95 عوض کنی؟!

معلم: این حسن ما یه خورده تو ریاضی اش بازیگوشی می کنه می شه این پنج شنبه ی قبل از امتحان ریاضی اش شام تشریف بیارین خونه ما سر راه این اتحادارو هم یه بار براش بگین؟!

نماینده مجلس: این شهرام ما خیلی پسر گلیه می خواد زن بگیره می شه کمک کنید معافی این بچه رو بگیریم؟!

کارمند سازمان سنجش: سؤالای کنکور سال بعد رو نداری؟

نویسنده: یه روز بیا سر فرصت قصه زندگیمو برات تعریف کنم کتابش کنی!

معمار: این خونه مون باید کفش سرامیک شه و آشپزخونه اش اُپن، فکر می کنی چند روزه تموم می کنی؟

طلا فروش: الان اوضاع سکه چجوریاس؟

اقتصاد دان: بالاخره این بنزین رو می خوان چی کار کنن؟ یه سوال دیگه: می دونی اصلاً درآمد نفتی ایران چقده؟

وکیل: من اگه بخوام حضانت بچه ام رو بگیرم چی کار باید بکنم؟

روان شناس: من الان یه چند وقتیه بچه ام شبا جاشو خیس می کنه، روزا هم بینبش فعاله، شوهرم هم شیش ماهه خونه نیومده این اواخر همه موهاشو کنده بود، خودمم فکر کنم افسردگی گرفتم، می خوام طلاق بگیرم، بعدشم خودکشی، سم هم تهیه کردم!!!!حالا چی کار می تونی برام بکنی؟

تایپیست: یه پایان نامه دارم ۹۵۸ صفحه اصلاً وقت ندارم تایپش کنم، نظر تو چیه؟

best weblog  jojh3.persianblog.ir

 3)تفاوت فرهنگ ایران و اروپا


در اروپا اگر بچه یک خانواده در یک مهمانی گلدان 1500 دلاری صاحبخانه را بشکند ؛ صاحبخانه خیلی راحت 1500 دلار را از مهمان بیچاره می گیرد ولی اگر در ایران این اتفاق بیافتاد صاحب خانه باید 1500 دلار به مهمان بدهد تا بچه را از شکستن بقیه ی گلدانها منصرف کند !!

در ایران اگر کسی کادو ندهد خسیس است ؛

اگر کسی کادو ارزان بدهد خسیس است ؛

اگر کسی کادو کوچک بدهد خسیس است ؛

اگر کسی کادو بزرگ بدهد می خواهد پز بدهد ؛

اگر کسی کادو گران بدهد ولخرج است ...

اما در اروپا مهم نیست کسی کادو بدهد یا ندهد ...

 best weblog  jojh3.persianblog.ir


دراتوبوسهای ایران اگر کسی کتاب بخواند ؛ بچه مثبت است ...

اگر کسی آهنگ گوش کند بچه منفی است ...

اگر کسی با تسبیح بازی کند ؛ بسیجی است ...

اگر کسی سیگار بکشد ؛ خلافکار است ...

اما دراتوبوسهای اروپا کسی به کسی دقت نمی کند ...

 


در اروپا اگر صاحبخانه از مهمان بدش بیاید ؛ صاحبخانه به راحتی مهمان را از خانه بیرون می کند

اما

در ایران اگر صاحبخانه از مهمان بدش بیاید ؛ صاحبخانه به راحتی از خانه بیرون می رود

 


در ایران اگر پسری به دختری فکر کند ؛ عیب است ...

اگر پسری به پسری فکر کند ؛ عیب است ...

اگر دختری به پسری فکر کند ؛ عیب است ...

اگر دختری به دختری فکرکند ؛ عیب است ...

اما در اروپا اصلاً فکر نمی کنند ...

 

best weblog  jojh3.persianblog.ir

4)خـــــر، ســــــگ، میمـــــون

خدا خر را آفرید و به او گفت:
تو بار خواهی برد، از زمانی که تابش آفتاب آغاز می شود تا زمانی که تاریکی شب سر می رسد. و همواره برپشت تو باری سنگین خواهد بود. و تو علف خواهی خورد و از عقل بی بهره خواهی بود
و پنجاه سال عمر خواهی کرد و تو یک خر خواهی بود.

خر به خداوند پاسخ داد:
خداوندا! من می خواهم خر باشم،اما پنجاه سال برای خری همچون من عمری طولانی است. پس کاری کن فقط بیست سال زندگی کنم و خداوند آرزوی خر را برآورده کرد

خدا سگ را آفرید و به او گفت:
تو نگهبان خانه انسان خواهی بود و بهترین دوست و وفادارترین یار انسان خواهی شد.تو غذایی را که به تو می دهند خواهی خورد و سی سال زندگی خواهی کرد.تو یک سگ خواهی بود.
سگ به خداوند پاسخ داد:
خداوندا! سی سال زندگی عمری طولانی است.کاری کن من فقط پانزده سال عمر کنم و خداوند آرزوی سگ را برآورد…

خدا میمون را آفرید و به او گفت:
و تو از این سو به آن سو و از این شاخه به آن شاخه خواهی پرید و برای سرگرم کردن دیگران کارهای جالب انجام خواهی داد و بیست سال عمر خواهی کرد.و یک میمون خواهی بود.
میمون به خداوند پاسخ داد:
بیست سال عمری طولانی است، من می خواهم ده سال عمر کنم. و خداوند آرزوی میمون را برآورده کرد.

و سرانجام خداوند انسان را آفرید و به او گفت:
تو انسان هستی.تنها مخلوق هوشمند روی تمام سطح کره زمین.تو می توانی از هوش خودت
استفاده کنی و سروری همه موجودات را برعهده بگیری و بر تمام جهان تسلط داشته باشی.و تو بیست سال عمر خواهی کرد.

انسان گفت:
سرورم!گرچه من دوست دارم انسان باشم، اما بیست سال مدت کمی برای زندگی است.آن سی سالی که خر نخواست، آن پانزده سالی که سگ نخواست و آن ده سالی که میمون نخواست زندگی کند، به من بده.
و خداوند آرزوی انسان را برآورده کرد…

و از آن زمان تا کنون انسان فقط بیست سال مثل انسان زندگی می کند!!!
و پس از آن،ازدواج می کند و سی سال مثل خر کار می کند مثل خر زندگی می کند، و مثل خر بار می برد.
و پس از اینکه فرزندانش بزرگ شدند، پانزده سال مثل سگ از خانه ای که در آن زندگی می کند، نگهبانی می دهد و هرچه به او بدهند می خورد…!!!

و وقتی پیر شد، ده سال مثل میمون زندگی می کند؛ از خانه این پسرش به خانه آن دخترش می رود و سعی می کند مثل میمون نوه هایش را سرگرم کند…!!!

             ---=) جوج تری دنیایی برای کسانی که ظرفیت دارند!! (=---

لطفا در جهت حمایت از وبلاگ اگر خریدی دارید از طریق این وبلاگ وارد فروشگاه شوید و خرید کنید با کلیک روی تبلیغات کنار وبلاگ کلیک شما هیچ ارزشی ندارد اگر خرید کنید پور سانت خرید شما مقداریش گیر مدیر وبلاگ می آید پس اگه قصد خرید ندارید خوش باشید و از وبلاگ لذت ببرید



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






ارسال شده در تاریخ : جمعه 19 اسفند 1390برچسب:طنز های اسفند ماه 90,جوک واسه خندیدن,لفافه,سخن لفافه,لطیفه های زیبا, :: 23:8 :: توسط : محمد

درباره وبلاگ
به دلیل ترویج خنده در کشور هر گونه کپی برداری از این سایت مجاز میباشد و پیگرد قانونی هم ندارد.خوش بگذره.
طنز های اسفند ماه 90
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان جوک کده و آدرس jok-kade.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.